سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
سیناسینا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات سورنا

چای نبات

این هفته سورنا مریض شده بود، یک روز عصر که کلا هر چی می خورد، استفراغ می کرد البته شب ساعت 12 بود که خوب شد ولی روزای بعدی هم حالش چندان خوب نبود، به جای مهد کودک گذاشتیمش پیش مامان بزرگش تا اینکه بهتر شد مجدد یه روز گذاشتیش مهد کودک، عصر که رفتم بیارمش ، خانم مربی اش می گفت اومده میگه خاله، "چای نبات" میخوام، دلم درد میکنه!  حالا هم که خدا روشکر خوب شده، واقعا خیلی سخت هست وقتی بچه کوچک مریض میشه، نه چیزی می خوره و نه میتونه بگه که چش هست!   یه شانس دیگه ای که ما داریم اینه که اگه هر وقت خدای نکرده مریض بشه میتونیم بگذاریمش خونه مامان بزرگش یا پیش یکی دیگه از فامیلا، ولی بعضی از همکارام میگفتن ما اگه بچه مون مریض هم بشه ...
25 اسفند 1391

سورنا و کامپیوتر

قبلا هر وقت حوصله اش سر می رفت میگفت: "بابایی، کامپیوتر، شان بی شیپ" منظورش "شان د شیپ(بره ناقلا)" هست ولی یه مدتی شده که موضوع درخواست میکنه باید از گوگل واسش سرچ کنیم و آقا نگاه کنه! همیشه اولین چیزی که میخواد عکسش رو واسش جستجو کنیم معمولا "اتوبوس"  هست، یه کم که نگاه کرد میگه "بعدی"، "بعدی"، صبر هم هیچی نداره! دیگر موضوعات مورد علاقه واسه سرچ عکس تو گوگل توسط سورنا: "ماهی- پروانه-سوسک-دست-بینی-جاروبرقی-گربه-گاو-ماشین-موتور-توتو(پرنده)-نی نی-موز-سیب"  ...
20 اسفند 1391

تولد 2 سالگی سورنا

امروز تولد 2 سالگی سورنا است! پارسال که تولد یک سالگیش بود واسش جشن گرفتیم ولی امسال فقط یه کیک  میخوایم بگیریم و همین دیگه، تا بزرگتر بشه و معنی تولد رو بدونه!   پارسال دقیقا روز تولدش بود که گذاشتیمش مهد کودک (مجبور بودیم!) و این اصلا خاطره خوبی واسمون نبود، امسال هم زرنگی کردیم و یه هفته قبل از شیر گرفتیمش و الان دقیقا 9 روز هست که سورنا، پاک، پاک هست!! واسه خودمون هم جالب بود که چقدر منطقی با موضوع کنار اومد، فقط روز اولی بغض کرده بود و مامانش رو ول نمی کرد فکر میکرد مامانش طوریش شده، بعدش هم یکی دو روز اول میرفت واسه شیر ولی بعدش میگفت، جیز شده! حالا هم که دیگه کامل باهاش کنار اومده. تقریبا 1 ساعت دیگه به لحظه تولدش مونده ...
9 اسفند 1391
1